ما به جریانِ "ایمان" در زیستِ خود نیازمندیم، زیست تمام ساحتی مومنانه. حکمرانی مومنانه و حکم پذیری مومنانه. اخلاق مومنانه، رسانه نگاری مومنانه، حریم داری مومنانه و حرمت گذاری مومنانه. این هم نسبیت بردار نیست که چون به دایره "خودی" ها بربخورد، واجب الرعایه باشد و در مواجهه با کسانی که "ما" نمی پسندیم، به وجوب رعایت نکردن آن حکم دهیم. متاسفانه از قلم و زبانِ برخی ها در باره غیر هم اندیشانشان جز "شر" نمی زاید و هرچه خیر است را می پوشانند. دروغ تولید و تکثیر می کنند و چند دست می چرخانند و در دست چندم به دروغ خود ساخته استناد و آن را سندانگاری می کنند. می پندارند که در، همیشه بر همین پاشنه خواهد چرخید و قلم همواره در کف آنان خواهد بود. اما تا این پندار ترک برمی دارد، داعیه دار حریم بانی و حرمت داری می شوند! اینان را باید به گفته ها و نوشته ها و بافته های گذشته خودشان ارجاع داد تا ببینند چقدر تهی از اخلاق گفته و نوشته و ساخته اند. چقدرایمان از مسلم غریب تر مانده است در رفتارشان. کوچه های ذهنشان از کوفه هم تهی تر از مداراست چه رسد به مروت که انگار در مزرعه فکرشان، بذرش، همان اول خوراک ملخ ها شده است. بدانند و بدانیم همه مان که فراتر از مدارا به مروت در حق همه نیاز داریم. بدانیم همه مان که باید رفتارمان را به قواعد دینی، جوانمردانه سازی کنیم. راه درست زندگی کردن این است. بدانیم که "ما" سنگ ترازو و تراز زیستن نیستیم. همدیگر را بفهمیم و به هم احترام بگذاریم. نمی شود احترام بخواهیم اما حرمت داری نکنیم. در این عالم قاعده ای است که در آن دنیا هم به عدالت خواهیم دید که با همان دستی که بدهیم، پس خواهیم گرفت. پس خوبی کنیم تا خوبی ببینیم. عدالت رواداریم تا با ما عادلانه برخورد شود. بکوشیم به م, ...ادامه مطلب
دردنامهای برای عبور از فصل سردِ غفلت؛چهاردهم آبان ۱۳۲۴ در شهرستان قوچان به دنیا آمد. پدرش علی اکبر نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا (سطح۴) پرداخت؛ و سرپرست اطلاعات کمیته انقلاب بود. ششم فروردین ۱۳۶۱ در جبهه رقابیه بر اثر اصابت ترکش نارنجک به شهادت رسید مزار ایشان در بهشت زهرای شهرستان تهران قرار دارد. این ۵۹ کلمه، است در تعریف مردی که در شرح هر روزش باید کتاب نوشت.شهید والامقام، حجت الاسلام والمسلمین سید عباس موسوی قوچانی را میگویم. مردی که در میدان تفقه و اجتهاد کوشندهای مجاهد بود و در معرکه جهاد و میدان مبارزه، مجاهدی خستگی ناپذیر. دریغا و افسوسا که شناخت بسیاری از ما در باره او به اندازه همین ۵۹ کلمه هم نیست.شاید برخی از ما مشهدیها نام او را بر تابلویی بر یک بلوار فرعی دیده باشیم. بلواری فرعی که از بلوار قرنی آغاز و به بلوار هدایت منتهی میشود. درست رو به روی بوستان حجاب. فقط همین! تازه بسیاری هم همین تابلو را هم ندیده اند.دریغا که ما به بلای غفلت دچار شده ایم. غفلت از سرمایههای ملی، غفلت از ذخایر راهبردی تاریخی یک ملت و حتی یک امت. غفلت از حقیقتی که در جان آدمها جانمایی شده بود تا امام جامعه و چراغ جهان باشند. آنان کوشیدند تا با تفقه و تفکر و تدبر و عمل به اخلاص، خویش را خالص سازی کنند، اما مایی که باید آنان را میدیدیم تا الگو بگیریم، دچار غفلت شدیم. نه ما که متولیان امر هم روزگارشان بدتر از ماست.آنان که تکلیف سازمانی دارند برای توجه دادن مردم به حقیقتهای متجلی شده در شهدا هم گرفتار" روزمّرگی" شده اند. این هم باعثِ"روزمرگی" میشود برای جامعه. هر روز مان میمیرد حال آنکه باید زنده باشد و زندگیها را با حقیقت تراز کند. م, ...ادامه مطلب