خونِ بر زمین ریخته مرزبانان و خون دل یک ملت

ساخت وبلاگ

تلخ کامیم از آنچه در دیار مظلوم سیستان و بلوچستان می گذرد. خون به دل ما می شود به هر قطره خونی که آنجا بر زمین می ریزد. در این میان دو موضوع است که زخم های بر دل نشسته را نمک سود می کند. اول سخنان آنان که در وی آی پی زندگی می کنند و ادای مصلحان را در می آورند. می گویند دوطرف بنشینید و با هم گفت و گو کنید! یعنی یک طرف نظام بنشیند و یک طرف تروریست ها! نمی فهمند این ها که در هیچ کجای دنیا، کسی با تروریست مذاکره نمی کند. همان طور که او حرفش از جنس گلوله است جز این زبان بین المللی هم نمی فهمد. زده است حرف اش را پس باید جوابش را هم بشنود به همان "بیانِ سربی" که ادا کرده است. در هیچ جای جهان جز به این قاعده با تروریست جماعت رفتار نمی کنند. این را برای آنانی حرف به حرف می نویسم که صلحِ کل پندارانه از گفت و گو با این جماعت وحشی می گویند. اما حرف اصلی را با مسئولانِ خودمان باید گفت. به آنان که متولی مستقیم ماجرایند اما به تسلیت گفتنی بسنده می کنند انگار. با اینان سخن به فریاد هم باید گفت. خشم را هم باید جای بغض نشاند برای بیان این گفتنی که اگر جان فرزندان ملت برای تان ارزش دارد – که حتما باید چنین باشد-، جلوی این ایلغار را بگیرید. این همه خون حجامتِ تن نیست که به این سادگی بپذیریم. حتی تنِ وطن. چرا تجهیزاتِ مرزبانان به روز نمی شود؟ چطور یگان های ضد شورش از به روز ترین انواع تجهیزات برخورداند- که باید باشند- اما مرزبانان ما به همان عهد سابق باید در برابر تروریست هایی بایستند که از مرگ افزارهای به روز شده استفاده می کنند؟ اینان که هر روز خبر شهادت شان می آید فرزندان ایران اند. قهرمان آرزو های خانواده ای هستند. مادران برای شان هزار آرزو دارند. می خواهند گُل بر سرشان ببارند اما این گل ها چنین غریبانه پرپر می شوند. تا کی باید چنین باشد؟ تاکی جوانان مردم بروند و تنِ پاره، پاره شان برگردد؟ تا کی نگران زنگِ تلفن باشند خانواده مرزبانان؟ ما هزار دعا می کنیم که خار به پوتینِ فرزندان شما فرونرود، شما بچه های مردم را هم مثل فرزندان خودتان بدانید. باور کنیم آنان هم امید و چراغ زندگی یک خانواده اند. آیا اگر فرزندان شما هم در این میادین بودند چنین رفتار داشتید؟ همین گونه تجهیزشان می کردید؟ اگر واقعا چنین است، بسم الله! مسئولان آقازاده هاشان را برای سربازی به سیستان و بلوچستان اعزام کنند تا مردم ببینند که برای حضرات فرزندشان با فرزند دیگران فرقی نمی کند! دوران دفاع مقدس را یادمان هست. مسئولان تراز اول کشور، فرزندان شان در خط مقدم شانه به شانه رزمندگان داشتند. آقا زاده های حضرت آیت الله خامنه ای و هاشمی و.... در خط بودند. آقا سید حسن خمینی با همه نوجوانی اش در خط بود. مردم می دیدند لذا اگر فرزند اول شهید می شد، دومی را می فرستادند. امروز اما خبر نمی شنویم که فرزندان مسئولان و آقا زاده ها هم در این میادین خار در پوتین شان برود. باری، فرزندان خود را بفرستید. سوزنی به خود بزنید تا ببیند زخم جوالدوز با مردم چه می کند. حرف آخر هم این که سر همه تان سلامت، برای مرز و مرزبانی جور دیگری تدبیر کنید. دشمن زیاد داریم. دشمن شادمان نکنید.

ب / شماره 5282 / یکشنبه 26 فروردین 1403 / صفحه 3

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/14030126.pdf

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و ششم فروردین ۱۴۰۳ساعت 12:2&nbsp توسط غلامرضا بنی اسدی  | 

مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 11 تاريخ : دوشنبه 27 فروردين 1403 ساعت: 18:58